loading...
تاریخ

همای بازدید : 204 سه شنبه 10 اسفند 1389 نظرات (0)

                                                        آیا می دانید؟            

 

آيا ميدانيد : اولين مردماني كه پا به قاره آمريكا گذاشتند ايراينان و ارتش داريوش بوده است وكريستف كلب و واسكودوگاما بر اثر خواندن كتابهاي ايراني كه در كتابخانه واتيكان بوده به فكر قاره پيمايي افتاده اند.                                     

 

 


 

آيا ميدانيد :

داريوش در سال 521 قبل از ميلاد فرمان داد : من عدالت را دوست دارم ، از گناه متنفرم و از ظلم طبقات بالا به طبقات پايين اجتماع خشنود نيستم.             

                                                                         


 

 

 

آيا ميدانيد : پايتخت عراق كنوني كه بغداد ناميده ميشود واژهاي كاملا ايراني است و اين شهر پايتخت ايران بوده است ) تيسفون .( بغداد به معني بغ + داد به معني داده شده از طرف خداوند . در تاريخ ايران باستان آمده است كه در اين شهر شاهنشاه انوشه روان هفته اي يكبار دادگستري مينموده و داد مظلومان را بررسي ميكرده است

                     

 

آيا ميدانيد : حكيم سهروردي معروف به شيخ اشراق كه در سال 549 پا به جهان گشود در سال 587 هجري توسط شيخ صلاح الدين عيوبي خليفه مصر و شام در سن 38 سالگي كشته شد . او از نورالانوار ستايش بسيار ميكند كه همان آتش زرتشت است . وي در كتب خود از حكماي ايران مانند جاماسب -فرشوشتر و بزرگمهر به نيكي ياد ميكند .

                                                           

آيا ميدانيد :

داريوش بزرگ براي جلوگيري از قحطي آب در هندوستان كه جزوي از ايران بوده سدي عظيم بروي رود سند بنا نهاد.

آيا ميدانيد :

نخستين سروده جهان متعلق به ايرانيان است . گاتهاي زرتشت كه سروده هاي پند آموز زرتشت است به عنوان نخستين اشعار جهاني برگزيده شده است .

در ايران پيش از اسلام موسيقي نقشي بسيار مهم در زندگي مردم ايران داشت به طوريكه در نبرد "ايسوس" و شكست شاهنشاه داريوش سوم هخامنشي و آتش كشيده شدن ايران به دست اسكندر گجستك 320 نوازنده و موسيقيدان زن ايراني اسير وي شد .

 يا شاهنشاهي بهرام گور و آوردن دهها موسيقيدان و نوازنده از هند به ايران و پخش كردن آن افراد در شهرهاي ايران براي شاد كردن مردمان ايرا ن . يا موسيقيدان مشهور شاهنشاه خسروپرويز باربد - نكيسا و بامشاد . همه اين اصول به ريشه دين بهي( زرتشت) باز ميگشت كه فرمان به شاد بودن مردمان داده بود .

در كارنامه شاهنشاه اردشير پاپكان در 1800 سال پيش اسامي سازهاي ايراني رايج در بين مردمان ايران به اين ترتيب آمده است :

عود معمولي ( تار)  رود هندي – بربط –چنگ – تبيره ( طنبور) سه تار عود سه تار – زنگ – ناي – قره ني – سنتور – نقاره – طبل – تنبك –سنج – چنگ بادي – شينك .

 

منبع

آيا ميدانيد که :

پس از آزادی يهوديان از اسارت بابل بوسيله کوروش بزرگ، ساختن معبد اورشليم بوسيله داريوش و جمع آوری تورات بوسيله خشايارشاه، سه پادشاه زرتشتی ايران، پيامبران يهودی همچون ايسايی، ژرمی، ازقيل ودانيل، کورش بزرگ را در تورات « فرستاده خدا و پيام آور آزادی» خواندند.

(ژرار ايزرايل: کورش بزرگ، پاريس 1987)

 

آيا ميدانيد که :

آئين زرتشت نخستين انقلاب انسانگرايی و آزاديخواهی در تاريخ بود. تمام نوشتارهای تاريخی نشان ميدهد که چه اندازه اين انقلاب جهان را به پيش کشاند و چه اندازه بر فرهنگ جهانی تاثير گذاشت .

 ( ژک دوشن گيمن : پاسخ غرب به زرتشت, اکسفورد 1958 : ر.م افنان : تاثير زرتشت بر انديشه يونان: نيويورک 1965 : ژ. فرل: تاثير زرتشت و انديشه زرتشت بر فرهنگ غرب، سيدنی 1977 )؛ کاردينال کونيگ، اسقف بزرگ وين؛ تاثير زرتشت در جهان؛ بروکسل1976)

 

آيا ميدانيد که :

« تحولی که زرتشت در فرهنگ ايران به وجود آورد زنهای ايرانی را در تمام زمينه ها هم تراز مردان کرد و زنها از چنان آزادی برخوردار شدند که مانند آنرا در هيچ جايی از دنيای باستان نميتوان يافت. درآن زمان يونانيها با زنان خود مانند برده رفتار ميکردند و ارستو ميگفت زن نميتواند روح داشته باشد.

 ( پل دو بروی: تاريخ فلسفه زرتشت، پاريس 1984)

 

آيا ميدانيد که :

هيچ صفحه ا ی از کتابهای تاريخ نميتواند گواه دهد که يک نفر بزور به انديشه زرتشت وارد شده باشد. اگر جز اين بود زمانی که ايرانيان امپراتوری جهانی درست کرده بودند، يونان و هند و مصر و تمام خاور ميانه و نيمی از آفريقا زرتشتی شده بودند.

 ( پل دو بروی: تاريخ فلسفه زرتشت، پاريس 1984 رويه 114):وبلاگ ایران باستانhttp://www.ehsansaadat.blogfa.com/

 

 

همای بازدید : 56 سه شنبه 10 اسفند 1389 نظرات (0)

تاریخ از نگاه من

تاریخ از نگاه من یک سرنوشت است که همه به دست تاریخ سپرده می شوندو فراموش می شوند چه انسان هایی که از نیکی ان ها در تاریخ یاد می کنند و چه زیادنند کسانی که از بدی و ظلم ان ها در تاریخ یاد میکنند

ما در پیر ترین کشور جهان از نظر سن هستیم. و نباید از تاریخ کشورمان اگاه باشیم ؟ نباید بدانیم چه کسانی بر حکومت این سامان پهناور نشسته و رفته اند؟نباید بدانیم چه کسانی به این دیار وسیع خدمت کرده اند؟

بی شمارند شاهان بزرگی که بر ایران حکومت کرده اند از کوروش کبیر که به نظر من بزرگ ترین پادشاه ایران است، و به ایران خدمت کرده است تا مظفرالدین شاه قاجارکه فقط به فکر خود و خوش گذرانی هایش است و نه تنها به ایران خدمت نکرده است بلکه ضرر های فراوانی نیز به ایران زد.

فراوانند امیرکبیر هایی که شاه نبوده اند ولی خدمت کرده اند فراوانند ستارها وباقرهایی که برای ازادی پیروزی دین اسلام قیام کرده اند و حال یادگار و ارثی که از این مردان بزرگ برما ایرانیان مانده است سربلندی وافتخاراست.وفراوان بودند مظفرالدین هایی که مایه ننگ سرزمین پارس بوده و هستند و اینک تنها یادگاری که از این مردان بر ما مانده است ننگ و ابروریزی است .

ما همگی به دست تاریخ سپرده می شویم و چه خوب است در تاریخ ازما به خوبی یاد کنندبی شمار است تعداد کسانی که مرده اند و برای همیشه از دنیا نابود شد اند و همچنین فراوان است تعداد کسانی که مرده انند اما همیشه زنده اند، از این مردان اثاری بر ما مانده است که ما همیشه به خوبی از انان یاد می کنیم و درود می فرستیم . مانند شاعران ،ریاضی دانان،دانشمندان و...که بر این سرزمین امده و رفته اند..

پس ما همیشه باید سعی کنیم در طول زندگی اثر ارزشمند و گران بها نه پول و ثروت بلکه علم ، دانش ، خدمت و... از خودمان بر جای بگزاریم تا ایندگان از ما به خوبی وباسربلندی یاد کنند.........................................................وبی پایان است داستان تاریخ!!!!!!

 

 

 

همای بازدید : 170 سه شنبه 10 اسفند 1389 نظرات (0)

وصیت نامه کوروش هخامنشی

 

       ای پروردگار بزرگ ، خداوند نیاکان من ، ای آفتاب و ای خدایان این قربانیها را از من بپذیرید و سپاس و نیایش مرا نیز در ازای عنایاتی که نسبت به من فرموده و در همه زندگانیم به وسیله علایم آسمانی ، نوای پرندگان و ندای انسان ارشادم کرده اید که چه باید بکنم و از چه کارها احتراز نمایم .به خصوص قدر شناسی بی حد و قیاس دارم که هیچ گاه مرا از یاری و حمایت خود محروم نداشته اید و هرگز حتی در حین نهایت کامیابی باز مقهور غرور نشده ام . اکنون از درگاه متعال شما در خواست دارم زندگی فرزندانم ، زن ، دوستانم و وطنم را قرین نیکی و سعادت بدارید و مرگ مرا هم مانند زندگانیم توام با عزت و افتخار .

     پسران من و شما ای دوستانم ، پایان عمر من فرا رسیده است . من این حالت درگذشت را بنا بر آثار و قراینی درک می کنم . وقتی که از میان شما رفتم باید به وسیله گفتار و عمل نشان دهید که مرد سعیدی بوده ام .هنگامی که کودک بودم و باز در اوان جنوانی و روزگار سالخوردگی از نعمتها و خوشیهای هر یک از آن مراحل نیک برخوردار شده ام ، با مرور زمان بر قدرتم پیوسته افزوده شده است اما در زمان کهولت نا توان تر از عهد جوانی نبوده ام و به خاطر ندارم اقدام به کاری کرده باشم و یا چیزی طلب نموده باشم ولی کامیاب نشده باشم .به علاوه دوستانم را به وسیله نیکیها بهره مند و خوشبخت و دشمنان خود را خوار و زبون کرده ام و این سرزمین نیاکان خویش را که پیش از من نام و نشانی در آسیا نداشت به اوج ترقی و تعالی رسانیده ام و حتی یکی از کشورهای مسخر خویش را از دست نداده ام . در سراسر زندگی به آنچه خواسته ام رسیده ام و همواره نگران که مبادا به شکستی دچار آیم یا خبر نکبت باری بشنوم و همین بیم و نگرانی مانع از آن شد که به شیوه سبک سران زیاده از خود راضی و غره شوم . اینک که از میان شما می روم پسرانم را باز می گذارم ،همان فرزندانی که هدیه خدائی اند . وطن خود و دوستانم را سرفراز می گذارم و می گذرم . شکی نیست که همگان مرا خوش بخت خواهند پنداشت و یاد مرا ارجمند و گرامی خواهند داشت . اکنون باید دستوراتی راجع به کشورم و دستگاه پادشاهی خویش بدهم تا پس از درگذشتم میان شما اختلافی پیش نیاید . ای پسرانم ، من هر دو شما را یکسان دوست دارم . اما فرزند ارشدم را که بر اثر عمر طولانی تر تجربیات بیشتری دارد رهبر جرگه آزاد مردان و راهنمای کار و عمل بر می گزینم . خودم نیز در وطنم که خانه عزیز همه ماست به همین گونه بار آمده ام که در قبال بزرگتران ، برادران و هم وطنانم در شهر یا جلسات و یا در حین مذاکرات گذشت و مدارا نمایم . هر دو شما را هم به همین سان پرورش داده ام که نسبت به بزرگتران خود احترام نمایید و دیگران که از شما جوان ترند شرط و ادب و احترام را رعایت نمایند . اینها موازین و قواعدی است که به دست شما می سپارم و آن حاصل تجربه های زندگی و موافق با عادات و رسوم ملی و جزو آیین ماست .

   ای کمبوجیه ، پادشاهی توراست و این عین مشیت خداوندی است و تا آنجا نیز که به خودم مربوط است و به تو ای تانا اوکسار ( بردیا )حکومت خطه های ماد ، ارمنستان و کادوسیان را می سپارم . هر چند که پهناوری حصه برادر ارشدت بیشتر است و او عنوان شاهی نیز دارد تو با یان سه قطعه سهم خویش به عقیده من خوشی بیشتری خواهی داشت و گمان نمی کنم که از اسباب کامیابی و رفاه چیزی کم و کسر داشته باشی . آنچه دل و جان آدمی را وجد و جلا می بخشد در اختیار توست اما به آنچه دور از اختیار و دسترسی است ولع نمودن و غم گرفتاریهای بسیار داشتن ، از رشک کامیابیهای من دمی نیاسودن ، در راه دیگران چاه کندن و یا خود در دام بلا افتادن ، اینها نصیب و بار برادر تاج دار توست و موانعی است که مجال و فراغتی برای آسایش او باقی نخواهد گذاشت و تو ای کمبوجیه خود بهتر می دانی و گفتن من لزومی ندارد که آنچه تخت و تاجت را حفظ کند این عصای شاهی من نیست بلکه وجود یاران صدیق و وفا دار است . صداقت آنها نگهبان حقیقی تو وو مایه اقتداری است که هیچگاه بی هوده نخواهد بود . ولی همیشه در این اندیشه باش که درستی و وفا مانند علف صحرا به خودی خود رشد و نما ندارد ، زیرا اگر نهادی بود در همه افراد یکسان مشاهده می گردید . چنان که خاصیت تمام مواد طبیعی نسبت به همه افراد بشر مساوی است . هر رهبری باید پیروانی صدیق برای خود فراهم سازد و این منظور با تهدید و زور حاصل شدنی نیست بلکه لازمه آن احسان و مهربانی است .خداوند رشته محکم برادری را استوار فرموده است که اثرات و نتایج بی شمار دارد . شما نیز رفتار خود را بر این قاعده آسمانی نهاده آن را وسیله مهر ورزی متقابل قرار دهید . هر گاه چنین کنید هیچ قدرتی دیگر بر نیروی دو برادر چیرگی نخواهد یافت . آن کسی که در فکر برادر است به خویش نیکی می رساند . چه کس دیگری به قدر برادر خواستار بزرگی و سربلندی برادر است ؟ و چه کسی به وسیله ای دیگر مگر اقتدار برادر مصون از خطر ؟ ای تانا اوکسار مبادا هیچ کس بهتر و بیشتر از تو نسبت به برادرت اطاعت نماید و در حمایت وی از تو کوشا تر باشد . برکات قدرت او و یا ادبار و بدبختی او زودتر از هر کس به تو خواهد رسید . پس خودت انصاف بده که در ازای کمترین محبت از کدام ناحیه خیر و خوشی بیشتری انتظار توانی داشت و در مقابل مدد و حمایت خودت یاری و حمایت بیشتر ؟ آیا سخت تر از سردی و برودت بین دو برادر چیزی هست ؟ کدام قدر و احترامی گرامی تر از احترام متقابل دو برادر می شود ؟ ای کمبوجیه تو نیز بدان که فقط برادری که در قلب برادر کانون محبتی دارد از مکر و فسون مردم زمانه مصون خواهد بود . ای هر دو فرزندم شما را به خدایان اجداد خویش سوگند می دهم که اگر به خوشنودی خاطرم علاقه دارید با هم خوب باشید و خیال نکنید چون از میان شما بروم پاک نیست و نابود شده ام . شما با دیدگان ظاهری خود هیچگاه روحم را ندیده اید اما همواره شاهد اثراتش بوده اید . ایا ندیده اید که روح مقتولان چه اتشی در جان جنایت کاران می افکند و شراره انتقام چه طوفانی در وجود تبهکاران بر می انگیزد ؟ آیا خیال می کنید اگر آدمیان می دانسته اند که ارواح آنها هیچگونه قدرتی ندارد باز احترام و ستایش مردگان دوام می یافت ؟

   ای فرزندانم بدانید که هستی روح انسان فقط تا وقتی نیست که در این تن فانی است و تا از بدن رفت ، نابود می شود . نه ، به عقیده من تا موقعی که روح در کالبد ماست مایه زندگی تن است و این تصور به نظر من دور از امکان که با جدایی از بدن بی جان ، روح نیست و نابود می گردد . برعکس پس از رهایی از تن که سرانجام پاک و منزه و از بندها آزاد می شود به عالی ترین مدارج عضم و تعالی خواهد رسید . وقتی که بدن ما به حالت انحلال افتاد هر یک از اجزای ترکیبی آن به عنصر اصلی خود باز می گردد . در هر حال خواه روح فانی شود یا باقی بماند ، باز دیدنی نیست . ملاحظه کنید این دو عامل توامان کامل ، یعنی مرگ و خواب چه شباهت عظیمی با هم دارند . در خواب است که روح انسان حد اعلای جنبه ملکوتی خود را باز می یابد و آنچه را که شدنی است و در پیش است در می یابد زیرا که در حالت خواب بیش از هر موقع دیگر روح آزاد است . پس اگر آنچه می گویم حقیقت باشد و روح فقط از بدن جدا و آزاد می شود بر شما است که در تکریم و نیایش روح من بکوشید و به آنچه اندرز می دهم رفتار کنید و اگر هم چنین نباشد و هستی روح به بقای تن بسته باشد و فانی می شود ، خداوند همواره جاودانی است و بر همه امور عالم ناظر و قادر متعال و نگهبان نظم کرداری جهان است و عظمت و خیر او به وهم و خیال در نیاید .

    ای فرزندان ، پس از خدا بترسید و هرگز در پندار و گفتار و رفتار به راه گناه نروید .بعد از پروردگار ، انتظارم از شما این است که به افراد بشر که در نتیجه زاد و ولد جاودانی هستند احترام بگذارید ، زیرا که خدایان شما را در ظلمت مستور نمی دارند بلکه کردار شما در انظار نیک هویدا است . هر گاه اعمال شما قرین نیکی و داد باشد نفوذ و قدرت شما درخشان خواهد نمود ، اما اگر در صدد صدمه و آزار یکدیگر برآیید اعتماد همگان از شما سلب خواهد شد ، چون تا معلوم شود که نسبت به کسی که بیش از همه باید احترام و محبت ورزید اندیشه آزار دارید ، هیچ کس اگر خود نیز مایل باشد باز به شما اطمینان نخواهد داشت .پس اگر سخنانم به اندازه کافی خوش اثر و نافذ باشد و به رعایت وظایف خود نسبت به یکدیگر آشنا می شوید چه بهتر و گرنه تاریخ که بهترین مربی است به شما درس عبرت خواهد داد . زیرا که والدین همواره درباره فرزندان خویش علاقه دارند و برادران نسبت به یکدیگر . اما مواردی هم بر خلاف این قاعده طبیعی پیش آمده است . از این رو خود درست بنگرید که کدام راه نتیجه بهتری داشته است و ار آن پیروی کنید که عین صلاح و رستگاری است .

          وقتی که از دنیا رفتم بدنم را در تابوت زر یا نقره و یا هر گونه حفاظ دیگری نگذارید ، بلکه هر چه زودتر دفن کنید و چه بهتر که در آغوش خاک که مادر همه نعمتهای نیک و نازنین است و نگهبان چیزهای خوب و سودمند ، آرام گیرم . من در همه عمر خود خواستار خیر و صلاح آدمیان بوده ام و بس نیکو است که در دل خاک که ولی نعمت بشر است بمانم . ایرانیان و یارانم را بر مزارم فرا آورید تا شریک آسودگی و سعادتم باشند و تهنیتم گویند که سرانجام ، رستگار از دنیا رفته ام و دیگر بار غصه و ادبار ندارم . خواه من با خدایان قرین شوم و یا نا کام به همه آنها که هنگام دفن جنازه ام حضور دارند ، پیش از فرا رفتن به خاطر وجودی که سعادتمند زیسته است بخششها کنید و این آخرین حرفم را نیز در خاطر یسپارید : « اگر بخواهید دشمنان خود را خوار کنید ، با دوستان خویش خوبی کنید »

 فرزندان من، دوستان من! من اكنون به پايان زندگي نزديك گشته‌ام. من آن را با نشانه‌هاي آشكار دريافته‌ام.
وقتي درگذشتم مرا خوشبخت بپنداريد و كام من اين است كه اين احساس در کردار و رفتار شما نمايانگر باشد، زيرا من به هنگام كودكي، جواني و پيري بخت‌يار بوده‌ام. هميشه نيروي من افزون گشته است، آنچنانكه هم امروز نيز احساس نمي‌كنم كه از هنگام جواني ناتوان‌ترم.
من دوستان را به خاطر نيكويي‌هاي خود خوشبخت و دشمنانم را فرمان‌بردار خويش ديده‌ام.

زادگاه من بخش كوچكي از آسيا بود. من آنرا اكنون سربلند و بلندپايه باز مي‌گذارم. در اين هنگام كه به سراي ديگر مي‌گذرم، شما و ميهنم را خوشبخت مي‌بينم و از اين رو مي‌خواهم كه آيندگان مرا مردي خوشبخت بدانند.
   

بايد آشكارا جانشين خود را اعلام كنم تا پس از من پريشاني و نابساماني روي ندهد.
من شما هر دو فرزندانم را يكسان دوست مي‌دارم ولي فرزند بزرگترم كه آزموده‌تر است كشور را سامان خواهد داد.
     

فرزندانم! من شما را از كودكي چنان پرورده‌ام كه پيران را آزرم داريد و كوشش كنيد تا جوان‌تران از شما آزرم بدارند.
تو كمبوجيه، مپندار كه عصاي زرين پادشاهي، تخت و تاجت را نگاه خواهد داشت. دوستان يکرنگ براي پادشاه عصاي مطمئن‌تري هستند. 
هر كس بايد براي خويشتن دوستان يكدل فراهم آورد و اين دوستان را جز به نيكوكاري به دست نتوان آورد.
    

به نام خدا و نياکان درگذشته‌ي ما، اي فرزندان اگر مي‌خواهيد مرا شاد كنيد نسبت به يكديگر آزرم بداريد.
پيكر بي‌جان مرا هنگامي كه ديگر در اين گيتي نيستم در ميان سيم و زر مگذاريد و هر چه زودتر آن را به خاك باز دهيد. چه بهتر از اين كه انسان به خاك كه اين‌همه چيزهاي نغز و زيبا مي‌پرورد آميخته گردد.
من همواره مردم را دوست داشته‌ام و اكنون نيز شادمان خواهم بود كه با خاكي كه به مردمان نعمت مي‌بخشد آميخته گردم.
همواره حامي كيش يزدان پرستي باش، اما هيچ قومي را مجبور نكن كه از كيش تو پيروي نمايد و پيوسته و هميشه به خاطر داشته باش كه هر كسي بايد آزاد باشد تا از هر كيشي كه ميل دارد پيروي كند .
هم‌اكنون درمي يابم که جان از پيكرم مي‌گسلد … اگر از ميان شما كسي مي‌خواهد دست مرا بگيرد يا به چشمانم بنگرد، تا هنوز جان دارم نزديك شود و هنگامي كه روي خود را پوشاندم، از شما خواستارم كه پيكرم را كسي نبيند، حتي شما فرزندانم.
از همه پارسيان و هم‌پيمانان بخواهيد تا بر آرامگاه من حاضر گردند و مرا از اينكه ديگر از هيچگونه بدي رنج نخواهم برد شادباش گويند.

 

تعداد صفحات : 2

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 13
  • کل نظرات : 2
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 1
  • آی پی دیروز : 8
  • بازدید امروز : 3
  • باردید دیروز : 9
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 13
  • بازدید ماه : 13
  • بازدید سال : 58
  • بازدید کلی : 4,145